معنی دگرگونی سیاسی

حل جدول

دگرگونی سیاسی

انقلاب


دگرگونی

تحول،تغییر

تبدیل، تغییرپذیری، ناپایداری، بی ثباتی، تحول، جهش

استحاله


سیاسی

پولیتیک

دیپلماتیک

لغت نامه دهخدا

دگرگونی

دگرگونی. [دِ گ َ گو] (حامص مرکب) دیگرگونی. تغیر. تغییر. (یادداشت مرحوم دهخدا). تبدیل و تغییر. || واژگونی. (ناظم الاطباء). || (اصطلاح جانورشناسی) دگردیسی. (از دایرهالمعارف فارسی). رجوع به دگردیسی شود.


سیاسی

سیاسی. (ع اِ) ج ِ سیساء، جای پیوند مهره های پشت و جای برنشست و از ستور و سر کتف اسب و مهره ٔ پشت خر. (آنندراج) (منتهی الارب). || (ص نسبی) منسوب بسیاست.

فارسی به آلمانی

دگرگونی

Sich umziehen, Umsteigen, Verandern, Veränderung (f), Wechselgeld (n), Wechseln

مترادف و متضاد زبان فارسی

دگرگونی

استحاله، تبدل، تبدیل، تحول، تطور، تغییر، مسخ

فارسی به عربی

دگرگونی

اختلاف، ایض، تحویل، تعدیل، تغیر، تغییر

فرهنگ معین

سیاسی

[ع.] (ص نسب.) منسوب به سیاست، مربوط به سیاست، امور سیاسی.

فرهنگ عمید

سیاسی

مربوط به سیاست،
کسی که به کارهای سیاسی بپردازد و سیاست را پیشۀ خود سازد،

عربی به فارسی

سیاسی

سیاستمدار , اهل سیاست , وارد در سیاست

فارسی به ایتالیایی

سیاسی

politico

معادل ابجد

دگرگونی سیاسی

451

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری